الان ساعت ۴.۴شب وارد یکشنبه شدیم ۱۱اسفند من همیشه از مرگ میترسیدم ولی الان خودم خیلی بهش نزدیک میدونم بخاطر همین تصمیم گرفتم از امشب بنویسم وبعد از من بخونی حس میکنم آخرین روزهای عمرم حس میکنم وقتی جنازم میزارن تو خاک هیشکی سر خاکم نمیاد ومن تو این زمستون سرد تو خاک سرد خیلی غریبانه بدون هیچ کسی دفنم میکنن خیلی با اکراه خیلی با اکراه
خیلی ,تو ,حس ,الان ,خاک ,سرد ,تو خاک ,خیلی با ,حس میکنم ,ومن تو ,نمیاد ومن
درباره این سایت